کنکاش

یادداشتهایی در موضوعات سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی

کنکاش

یادداشتهایی در موضوعات سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی

طبقه بندی موضوعی

در باب جدایی دین از سیاست

شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۷، ۰۳:۴۸ ب.ظ

در جوامع غیر اسلامی به ویژه جوامع غربی، دین یک امر شخصی و سلیقه ای محسوب میشود، و البته برای کنترل و تنظیم رفتار فرد در جامعه، قوانین و مقررات و هنجارهای متعارف تعیین شده است. بایدها و نبایدهای رفتار افراد را قانون و عرف(سنت) تعیین میکنند و خیلی هم به منشأ قوانین و عرف جاری کاری ندارند. 

اما در جوامع اسلامی، منشأ قانون و عرف، قرآن و سنت(رسول ع و معصومین ع) است. در این جامعه نمیشود هر قانونی را تصویب کرد یا هر رسم و آیینی را به این عنوان که عادت مردم است ادامه داد، بلکه قوانین پس از عبور از فیلتر نظارت فقها(شورای نگهبان) قابلیت اجرا پیدا میکنند. علاوه بر آن، تا زمانی که قوانین و هنجارها کاملا منطبق با فرامین دین نشده اند، باید دین بر عرف (و حتی قانون) اولویت داده شود مگر آنکه مصلحت یا تقیه ای حکم به غیر آن کند.

پس می بینیم که نقش دین در زندگی افراد مسلمان مانند نقش قانون و عقل و وجدان و اخلاق است و گاهی از عرف و حتی قانون (و بلکه از عقل معمولی) هم بالاتر است. آیا در سیاست و مدیریت و معاملات و کسب و کار و روابط اجتماعی و خانوادگی، میتوان قانون و عقل و وجدان و اخلاق را کنار گذاشت؟

قرآن ماموریت انبیاء را اقامه قسط توسط مردم با استفاده از کتاب(قرآن) و میزان(قانون) دانسته که این امر بدون دخالت مردم در حاکمیت و سیاست، بر اساس مبانی دین امکان پذیر نیست.

قرآن از تکیه کردن به ستمگران منع نموده(و لاترکنوا الی الّذین ظلموا) و گردن نهادن به حکم طاغوت را نکوهش کرده(یریدون ان یتحاکموا الی الطّاغوت و قد امروا ان یکفروا به) و فرمان به دشمنی با دشمنان خدا و مومنین داده (لاتتّخذوا عدوّی و عدوّکم اولیاء) و به مومنین با عباراتی چون حزب‌الشیطان و حزب‌اللَّه دستور خروج از حزب دشمنان خدا و عضویت در حزب و دسته دوستان خود را داده است.

جدایی دین از سیاست، به معنی خارج کردن دین از یکی از مهمترین عرصه های فعالیت اجتماعی بشر است. اما در دین اسلام همه اعمال و رفتار انسان یعنی اعمال فردی(حق الله) و از آن مهمتر رفتار اجتماعی وی (حق الناس) مورد محاسبه و بازخواست قرار میگیرد. چگونه میتوان به عبادات و اعمال فردی مشغول شد و بخش مهمی از فعالیتهای بشری را که مربوط به سیاست و قضاوت و احقاق حقوق مردم میشود به حال خود گذاشت یا به دست سودجویان و نااهلان سپرد؟

علاوه بر اینها، با اخراج دین از عرصه سیاست، سودجویان حاکم از طریق تبلیغات و نظام های آموزشی و اقتصادی و امنیتی به سایر شئون زندگی اجتماعی از قبیل فرهنگ، روابط خانوادگی و تربیت فرزندان دست اندازی کرده و با متلاشی کردن بنیان خانواده، اختیار همه امور  مادی و معنوی افراد را در دست گرفته و افراد جامعه را به هر سو که صلاح بدانند کشیده و به هرکار که بخواهند وا میدارند.

در دوران رنسانس، اروپاییان «دین ناکارآمد» را از حکومت کنار گذاشتند و «منطق و عقلانیت» را به جای آن حاکم کردند و به پیشرفتهای بزرگی دست یافتند. در همان دوران، در کشورهای اسلامی «دین عقلانی و منطقی» از صحنه حکومت کنار گذاشته شد و «خودکامگی و کم عقلی» سلاطین نادان و غرب زده بر سرنوشت جوامع مسلمان حاکم شد و به همین دلیل راه پیشرفت و ترقی بسته و راه وابستگی و دست نشاندگی باز شد.  

پیغمبر (ص) نزد پروردگار عالم عرض می‌کند: «یا رب ان قومی اتخذوا هذا القران مهجورا».( پروردگارا! این قوم من قرآن را ترک گفتند و از آن دورى جستند) مهجور گذاشتن قرآن به چه معناست؟ به این معنا که قرآن در یک جامعه تلاوت شده و احترام ظاهری می‌شود، اما به احکام آن عمل نمی‌کنند و به بهانه‌ی جدایی دین از سیاست، حکومت را از قرآن سلب می‌نمایند. اگر قرار بود که اسلام و قرآن حکومت نکنند، پس مبارزات پیغمبر برای چه بود؟ اگر پیغمبر اسلام بر این باور بود که نباید در حکومت و اداره‌ی زندگی مردم و قدرت سیاسی جامعه دخالت شود و همین قدر کافی است که مردم عقاید اسلامی داشته باشند و در خانه‌ی خودشان این اعمال دینی را انجام دهند، معلوم نیست که چنین مبارزاتی بر پیغمبر تحمیل می‌شد. دعوای پیغمبر بر سر قدرت سیاسی و قبضه کردن قدرت به وسیله‌ی قرآن است. مهجور نمودن قرآن به این معناست که اسم قرآن وجود دارد اما حاکمیت قرآن نیست. در عالم اسلام، هرجا که قرآن حاکم نیست، این خطاب نبی اکرم «یا رب ان قومی اتخذوا هذا القران مهجورا» صادق است.۱۳۷۳/۰۶/۰۴ «بیانات مقام معظم رهبری در دیدار کارگزاران نظام»

«وقتی در زمان ناصرالدّین شاه، یک عالم روحانی[مرحوم میرزای شیرازی] در یک امر سیاسی [اعطای امتیاز تنباکو به کمپانی انگلیسی] دخالت کرد و همه‌ی تدابیر و مکر استعماری را که منافع مشترک کمپانیها و دربار پادشاهی ایران به وسیله‌ی آن تأمین می‌شد، به هم ریخت، آیا اطرافیان و درباریهای ناصرالدّین شاه به این فکر نیفتادند که چرا دین در امر سیاست دخالت می‌کند؟ کمااین‌که در ادبیات دوران ناصرالدّین شاه - دوران اواسط و اواخر قاجار - همین معنا وجود دارد که «چرا علما و کسانی که به امور دینی مشغولند، در امر حکومت دخالت می‌کنند؟» این معنا، در نوشته‌های عهد ناصری، به طور واضح وجود دارد.
پس، اوّل مسأله، به مستبدان و افسار گسیختگانِ دستگاه حاکمیت در کشور ما و کشورهای دیگر برمی‌گردد که از هر گونه دخالتی از ناحیه‌ی دین و اهل دین و منادیان و علمای دین در پهنه‌ی سیاست، می‌هراسیدند و با آن مخالفت می‌کردند. استعمارگران هم که قضیه را منطبق با آمال و سیاستهای خود می‌دیدند، آن را دنبال کردند و تزِ جدایی دین از سیاست، بعد از آن‌که بر خلقیّات آحاد مردم متدیّن و حتّی بسیاری از علما تحمیل شده بود و به خورد آنها رفته بود، شکل مبنایی هم پیدا کرد.» ۱۳۷۵/۰۲/۱۸ بیانات در دیدار کارگزاران نظام


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۱۳
مدیر سایت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی