کنکاش

یادداشتهایی در موضوعات سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی

کنکاش

یادداشتهایی در موضوعات سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی

طبقه بندی موضوعی

بسم الله الرحمن الرحیم

ٱللَّهُ وَلِىُّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ یُخْرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ ۖ وَٱلَّذِینَ کَفَرُوٓا۟ أَوْلِیَآؤُهُمُ ٱلطَّٰغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَٰتِ ۗ أُو۟لَٰٓئِکَ أَصْحَٰبُ ٱلنَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَٰلِدُونَ (257)

خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون می‌برد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون می‌برند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.

  1. تفسیر نمونه حضرت آیت الله مکارم شیرازی

نور ایمان و ظلمات کفر

با اشاره‌اى که در مساله ایمان و کفر و روشن بودن حق از باطل و راه راست از مسیر انحرافى در آیه قبل آمده بود در اینجا وضع مومنان و کافران را از نظر راهنما و رهبر مشخص مى کند، مى فرماید:

 (الله ولى الذین آمنوا). خداوند ولى و سرپرست کسانى است که ایمان آورده اند. (یخرجهم من الظلمات الى النور).و در پرتو این ولایت و رهبرى آنها را از ظلمت‌ها به سوى نور خارج مى سازد

لغت ولى چنان‌که بعدا به طور مشروح در ذیل آیه انما ولیکم الله و رسوله  (مائده/۵۵) خواهد آمد در اصل به معنى نزدیکى و عدم جدائى است به همین جهت به سرپرست و مربى و راهبر ولى گفته مى شود، به دوستان و رفقاى صمیمى نیز این واژه اطلاق مى گردد اما روشن است که در آیه مورد بحث به معنى اول است و لذا مى فرماید: «خداوند که ولى مومنان است آنها را از تاریکى ها به نور هدایت مى کند»

ممکن است گفته شود که هدایت مومنان از ظلمتها به نور تحصیل حاصل است [یعنی مؤمن خودش هدایت یافته است و نیازی به هدایت ندارد] ولى با توجه به سلسله مراتب هدایت و ایمان روشن مى شود که چنین نیست زیرا مومنان در مسیر هدایت و قرب الى الله، شدیدا محتاج راهنمائی‌هاى الهى در هر مرحله هستند، و نیازمند هدایت‌هاى او در هر قدم و در هر کار و برنامه اند، درست شبیه آنچه شبانه روز در نمازها مى گوییم : اهدنا الصراط المستقیم، «خدایا پیوسته ما را به راه راست هدایت فرما»

سپس مى افزاید: (و الذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور الى الظلمات ) اما کسانى که کافر شدند، اولیاء آنها طاغوت (بت و شیطان و افراد جبار و منحرف ) هستند که آنها را از نور به سوى ظلمت‌ها بیرون مى برند (اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون ). به همین دلیل آنها اهل آتش اند و براى همیشه در آن خواهند بود.

1 - تشبیه ((ایمان )) و ((کفر)) به ((نور)) و ((ظلمت)) رساترین تشبیهى است که در این مورد به نظر مى رسد نور منبع حیات و همه برکات و آثار حیاتى و سرچشمه رشد و نمو و تکامل و جنبش و تحرک است نور آرام بخش و مطمئن کننده و آگاه کننده و نشان دهنده است در حالى که ظلمت رمز سکوت و مرگ، خواب و نادانى، ظلالت و وحشت مى باشد ایمان و کفر نیز چنین هستند.

2 - نکته دیگر این که : در این آیه و آیات مشابه آن در قرآن مجید ظلمت به صیغه جمع آورده شده (ظلمات ) و نور به صیغه ((مفرد)) و این اشاره به آن است که در راه حق هیچگونه پراکندگى و دو گانگى وجود ندارد بلکه سراسر وحدت و یگانگى است .مسیر حق مانند خط مستقیمى است که میان دو نقطه کشیده شود که همیشه یکى است و تعدد در آن ممکن نیست .

ولى باطل و کفر مرکز انواع اختلاف‌ها و پراکندگی‌ها است حتى اهل باطل در باطل خود هماهنگ نیستند و وحدت هدف ندارند درست مانند خطوط انحرافى است که در میان دو نقطه کشیده مى شود که تعداد آن در دو طرف ((خط مستقیم )) بى شمار و نامحدود است .

این احتمال را نیز بعضى داده اند که صفوف باطل نسبت به اهل حق زیادتر است .

3 - ممکن است گفته شود که کفار نورى ندارند که از آن خارج شوند، ولى با توجه به اینکه نور ایمان در فطرت همه وجود دارد این تعبیر کاملا صحیح به نظر مى رسد.

4 - ناگفته پیدا است که خداوند نه به اجبار مومنان را از ظلمات (گناه و جهل و صفات رذیله و دورى از حق ) به نور خارج مى کند و نه کفار را به اجبار از فطرت توحیدى بیرون مى برد [مصداق لا اکراه فی الدین] بلکه اعمال آنها است که ایجاب چنین سرنوشتى را از سوى پروردگار مى کند.

 

  1. تفسیر المیزان علامه طباطبائی (ره)    منبع

علامه طباطبایی معتقد است انسان از همان آغاز خلقت، داراى نورى فطرى است که نورى است اجمالى، اگر انسان از آن مراقبت کند، ترقى مى‏ کند و تفصیل پذیرفته، از حالت اجمال خارج می شود. آدمی چون در همان آغاز خلقت نسبت به معارف حقه و اعمال صالح به تفصیل نور ندارد، بنابراین نسبت به این معارف در ظلمت است. بدین ترتیب آدمی در آغاز خلقتش هم نور دارد که نور فطری است و هم ظلمت دارد که در واقع همان عدم اطلاع از تفصیل معارف است. به این معنا نور و ظلمت در اغاز خلقت با هم جمع مى‏ شود. زمانی که انسان در هنگام بلوغ ایمان مى‏ آورد، به تدریج از ظلمت دینى به سوى نور معارف و اطاعت هاى تفصیلى خارج مى‏ شود(مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ) و اگر کافر شود از نور فطریش که همان علم اجمالی دینی است، به سوى ظلمت تفصیلى کفر و معصیت بیرون مى‏ شود(مِّنَ النُّورِ إِلىَ الظُّلُمَاتِ).[1]

اما مفسران پاسخ دیگری هم به این سوال داده اند که بر اساس قواعد زبان عربی و اصطلاحات عرفی آن است.  این گروه از مفسران معتقدند خارج کردن مومنان از ظلمت، به این معنا نیست که ایشان در ظلمت بوده اند و حال از آن خارج شده اند؛ بلکه منظور مانع شدن آنها از ورود به ظلمت است. این اصطلاح در زبان عربی رایج است. مثلا وقتی از اخراج کسی از جایی سخن می گویند، منظورشان این نیست که او الزاما آنجا بوده و حالا او را بیرون کردند، بلکه منظورشان این است که او نمی تواند یا نباید به آنجا وارد شود.[2] چنین مواردی در آیات دیگر قرآن و نیز روایات دیده می شود:

در آیه 98 سوره یونس آمده است: « لَمَّا آمَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْی» قوم یونس، هنگامى که ایمان آوردند، عذاب رسوا کننده را در زندگى دنیا از آنان برطرف ساختیم. در حالی که اصلا عذابی به آنها نازل نشده بود. یا در آیه 70 سوره نحل می فرماید: « وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلى‏ أَرْذَلِ الْعُمُر» بعضی از شما به پست ترین [حدّ] فرتوتى برگردانده مى‏ شود(می رسد). درحالیکه اصلا در این حالت نبوده اند که به آن بازگردند.

در روایتی نیز آمده است که اگر کسی بگوید «اشهد ان محمد رسول الله» از آتش جهنم خارج می شود. اما مشخص است که آن فرد اصلا در آتش نبوده که بخواهد از آن خارج شود؛ بلکه منظور عدم دخول وی به آتش است. بنابراین در این موارد واژه اخراج تنها معنای دفع کردن یا رفع کردن می دهد.[3]

بنابراین در این آیه نیز منظور این نیست که الزاما مومنان در ظلمات بوده و حالا آنها را ازآن خارج می کنند؛ بلکه طبق اصطلاح زبان عربی منظور وارد شدن آن ها به نور و مانع شدن از دخول آنها به ظلمات است.

پی نوشت:

[1] . المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسین حوزه علمیه قم،1417ق، ج‏2، ص: 346

[2] . کشف الأسرار و عدة الأبرار، انتشارات امیر کبیر،تهران،1371ش، ج‏1، ص: 704؛ المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ابن عطیه اندلسى، دارالکتب العلمیه، بیروت،1422ق،ج‏1، ص: 345؛ مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1420 ق،ج‏7، ص: 19

[3] . مفاتیح الغیب، ج‏7، ص: 19

 

  1. سایت شبهه:

در خصوص موضوع نور و ظلمات که در آیه ۲۵۷ بقره مطرح شده باید گفت: انسان همین که آفریده می‌شود، از آن جهت که موجود می‌شود در «نور» قرار دارد. اما وجود یا نور او کامل نیست، بلکه فقط در مرتبه‌ی پائینی از وجود قرار دارد. او بالفعل در رتبه‌ای از هستی یا نور قرار ، گرفته است، اما بالقوه ظرفیت و امکان رشد و برخورداری از مراحل بالاتر و والاتر و بسیط‌تر وجود (نور) را نیز دارا می‌باشد. حال کسانی که ولایت خداوند را می‌پذیرند، خداوند آنها را از ظلماتی که در آن قرار دارند، یعنی مراتب وجودی‌ و کمالاتی که فاقد آن هستند، به سوی نور (مراتب بالاتر وجودی) خارج می‌نماید. اما آنان که کافر می‌شوند، ولایت إله‌های و طاغوت‌های کاذب و متعددی را می‌پذیرند که آنها را از همان نور یا مرحله‌ی وجودی و هستی و کمالی که قرار دارند نیز خارج نموده و پایین‌تر می‌برند. (منبع:

 

  1. دکتر سید محسن میرباقری: «خروج از نور هدایت و ولایت» منبع: سایت ایمانور

اول: هر انسانی در هر شرایطی در مجموعه‌ای از نور و ظلمت قرار دارد. ما در درون خود توحید فطری داریم. ما خدا را دوست داریم. به او معرفت داریم. بندگی او را پذیرا هستیم و لذت می‌بریم. عواطف انسانی در ما وجود دارد. از آن طرف ظلمتهایی هم وجود دارد یعنی حسد و کبر و کینه و خود محوری و تفکرات ظلمانی، احساسهای ظلمانی. خداوند با ولایت خود مؤمن را از آن ظلمتها بیرون می‌برد. جنبه نورانیت او را قوی می‌کند. روز به روز او نورانی می‌شود. تا جایی که در هنگام مرگ ملائکه به او سلام می‌کنند، پاک و پاکیزه از دنیا می‌رود. ... اول یک نورانیتهایی در فطرت انسان است. یعنی فطرت همه انسان‌ها پاک و نورانی است. ولی سیر راه طاغوت و ولایت طاغوتی سیر نزولی به سوی ظلمت است.

دوم : اینکه این آیه مربوط به امامت است و مربوط به امامت بعد از پیامبراکرم (ص) به طور خاص است. مسلمانها در نور الهی بودند. پیامبراکرم (ص) به آنها نورانیت داد، قرآن به آنها داد، خیلی از آداب نورانی را برای اینها تثبیت کرد و اولیای طاغوتی آرام آرام آنها را از نور به سوی ظلمت می‌برند. به چند نکته اشاره می‌کنیم:

نکته اول اینکه پیامبراکرم (ص) خبر دادند بعد از من جامعهٔ اسلامی‌ به قهقرا برمی‌گردد تا جایی که یک زمانی ممکن است فقط اسمی از اسلام باقی مانده باشد. پیامبراکرم (ص) از ماجراهای بعد از خود خیلی اظهار نگرانی می‌کردند. خوابهایی که دیدند و قرآن نقل می‌کند حاکی از این مسئله است. بعد از پیامبراکرم (ص) سیر رشدی که ایشان راه‌اندازی کردند ادامه پیدا نکرد.

دوم اینکه روند جامعه اسلامی‌ واقعاً به سوی ظلمت رفت، مصادیق آن را بیان می‌کنیم. پنجاه سال از رحلت یا شهادت رسول خدا (ص) گذشت. حضرت رسول اکرم (ص) در بیست و هشت صفر سال دهم از دنیا رفتند. در محرم سال شصت و یک یعنی پنجاه سال بعد، یک ماه و نیم هم کمتر، فرزند رسول خدا (ص) را با آن وضع به شهادت رساندند و جامعه اسلامی‌ هم تحمل کرد.  آیا چنین جامعه‌ای جامعه ایمانی است؟ بالاتر از این مسئله و سخیفتر اینکه معاویه دستور داد در سرتاسر بلاد اسلامی در خطبه‌های نماز جمعه برادر رسول خدا (ص)، وزیر پیامبر، پشتیبان پیامبر و صاحب علم پیامبر را لعن کنند، در تمام خطبه‌های نماز جمعه. جامعه هم عمل می‌کرد. آیا این جامعه، اسلامی می‌ماند؟

 

  1. ابوالفضل بهرامپور، قرآن پژوه و مترجم قرآن: «آیا خداوند ما را از ظلمات بیرون می آورد؟» منبع: سایت تبیان.نت

 

  1. آیت الله سید محمدمهدی میرباقری: «جریان نور و ظلمت در آیات و روایات» : منبع

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۹/۱۳
مدیر سایت

نظرات  (۱)

۲۱ بهمن ۰۲ ، ۲۳:۵۸ بزرگ آل طاها

yuiyuiyu

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی