برخی ناظران سیاسی معتقدند که با تصویب قانون جاستا (عدالت برعلیه حامیان اعمال تروریستی) در آمریکا، و تهدید عربستان سعودی مبنی بر خروج سرمایههای خود از آمریکا درصورت اجراییشدن «جاستا»، رابطه آمریکا و عربستان در حال فروپاشی تدریجی است.
برخی ناظران سیاسی معتقدند که با تصویب قانون جاستا (عدالت برعلیه حامیان اعمال تروریستی) در آمریکا، و تهدید عربستان سعودی مبنی بر خروج سرمایههای خود از آمریکا درصورت اجراییشدن «جاستا»، رابطه آمریکا و عربستان در حال فروپاشی تدریجی است.
دفاع از دمکراسی، زمین بازی ایدئولوژیست ها و رسانه گردانهاست. در دنیای واقعی، نخبگان عرفاً به دمکراسی علاقه ای ندارند. شواهد فراوان حاکی از آن است که دمکراسی تا جایی تبلیغ می شود که به تحقق اهداف اجتماعی و اقتصادی کمک کند، واقعیتی که توسط فرهیختگان و اصحاب علم، به سختی قابل پذیرش است.
بی اعتقادی نخبگان به دمکراسی در واکنشها به افشاگریهای ویکی لیکس به شدت آشکار شد. نامه های افشاشده ای که نشان میدادند حکام دیکتاتور عرب از موضع آمریکا در مقابل ایران حمایت میکنند، بیشترین توجه را طی مقالات پرآب و تاب به خود جلب کردند، درحالیکه هیچ اشاره ای به نگرش و نظر مردم نمیشد. قانون بازی به وضوح توسط مروان المعشّر[1]، کارشناس دفتر خاورمیانه بنیاد صلح کارنگی بیان شد: «هیچ مشکلی نیست، همه چیز تحت کنترل است.» و کوتاه سخن آنکه، اگر دیکتاتورها از ما حمایت کنند، بقیه چیزها چه اهمیتی دارد؟
از: نوآم چامسکی[1]، 12 اگوست 2012
خیزش دمکراسی خواهی در جهان عرب نمایشی خیره کننده از شجاعت، فداکاری و تعهد نیروهای مردمی بوده که با کمال خوشوقتی با خیزش دهها هزار نفر در حمایت از شاغلین و دمکراسی در شهر مدیسون ایالت ویسکانسین[2] و دیگر شهرهای آمریکا همزمان شده است. اما علیرغم تقارن زمانی، شورشها در قاهره و مدیسون در دو جهت مخالف حرکت میکنند. در قاهره بسوی کسب حقوق اولیه ای که رژیم دیکتاتوری از مردم دریغ کرده است، اما در مدیسون بسوی دفاع از حقوقی که طی مبارزات سخت و طولانی بدست آمده و اکنون تحت تهاجم شدید قرار گرفته است.
جلوگیری از سقوط نظام سیاسی بشار اسد جهت جلوگیری و ممانعت از تغییر موازنه قوای منطقه خاورمیانه، « اصلی ترین» دلیلی است که بر اساس آن می توان رفتار سیاست خارجی چین در قبال تحولات سوریه را مورد ارزیابی قرار داد. چرا که ایجاد خدشه در سیستم موازنه قدرت در خاورمیانه، که به عنوان یکی از مهمترین حوزه های نفوذ و مراکز تأمین انرژی چین شناخته می شود، موجب انجام تغییراتی جدی در سیستم موازنه قوای این منطقه به نفع آمریکا خواهد شد. این امر نیز در نهایت از طریق ایجاد چالش های عمده برای چین در حوزه تأمین منافع تجاری، اقتصادی، بازرگانی، تسلیحاتی و همچنین تأمین انرژی به ضرر چین تمام خواهد شد.
اهمیت مسئله چین در خاورمیانه و مهار آن توسط آمریکا از طریق تغییر موازنه قوای خاورمیانه، به حدی است که به باور برخی صاحب نظران، یکی از مهمترین دلایل حمله آمریکا به افغانستان و عراق، کنترل کشورهایی مانند چین، روسیه و ایران در منطقه خاورمیانه بوده است. بنابراین طبیعی است که چین در یک سیاست کاملاً هماهنگ و سنجیده، با حضور گسترده و توسعه طلبانه ایالات متحده در خاورمیانه، که سرنگون سازی نظام سیاسی سوریه کلیدی ترین متغیر فراهم سازی زمینه های این حضور است، موافقت نداشته باشد.
صرف نظر از حمایتهای روسیه از ایران در برابر فشارهای بین المللی، این دو کشور سالهاست در ترسیم نظام منطقهای در منطقه قفقاز و آسیای میانه با یکدیگر همکاری دارند و در عمل موجب تضعیف نفوذ و حضور آمریکا در این مناطق شدهاند؛ اما اشتراک منافع این دو کشور در سوریه، مسکو و تهران را بیش از پیش به یکدیگر نزدیک و موجب توسعه و تحکیم روابط فیما بین شده است و هرچه بحران سوریه از بعد زمانی به درازا بکشد، بدون تردید این روابط گسترش و استحکام بیشتری خواهد یافت.
این درحالی است که هم روسیه و هم ایران دارای دیدگاهها و مواضع مشترکی در قبال گسترش گروههای جهادی تکفیری به طور خاص و سلفی وهابی در کشورهای عربی و منطقه هستند و از این حیث دغدغه و نگرانیهای مشترکی دارند، به گونهای که مقامات مسئول در کرملین بر این باورند که انتشار این گروهها و این دیدگاه موجب توسعه و گسترش خشونتها در مناطقی از روسیه خواهد شد که دارای اکثریت مسلمان نشین هستند.
در واقع روسیه به بحران سوریه از زاویه نزاع و بحران چچن نگاه میکند و از حمایتهای کشورهایی همچون ترکیه، قطر و عربستان سعودی از گروههای جهادی تکفیری به شدت احساس خطر میکند، چون بخش قابل توجهی از این جهادیهای تکفیری از قفقاز و آسیای میانه برای آنچه که آن را جهاد مینامند، راهی سوریه شدهاند، به همین دلیل روسها خود را مواجه با تروریستهای تندرو جهادی تکفیری میبینند و این مشابه دیدگاه ایران در قبال این گروههاست که مخالف قدرت یافتن و انتشار آنها در منطقه است و آنها را خطری بزرگ برای کشورهای منطقه میداندبه زعم مسکو،سقوط سوریه باعث خواهد شد تا در دراز مدت گاز قطر از طریق این
کشور راهی اروپا شده و این امر می تواند خطری بزرگ برای امنیت ملی و
اقتصادی روسیه باشد زیرا بخش مهمی از درآمد روسیه که تا 70 درصد تخمین زده
شده است از مسیر انتقال گاز این کشور به اروپا تامین شده و قدرت چانه زنی
مسکو با اروپا در معاهدات منطقه ای و بینالمللی را افزایش می دهد. از سوی
دیگر روسیه در این اندیشه است که سقوط دمشق راه گسترش اندیشههای سلفی و
تکفیری به سوی آسیای میانه را تقویت و نقش ترکیه در این کشورها را تقویت و
عملا منجر به تغییر موازنههای امنیتی و نظامی به سود ناتو در جنوب روسیه
خواهد شد.
سیاست خارجی روسیه در دو دهه اخیر به ترتیب الویتی بر محورهای ذیل متمرکز بوده است:
الف: امریکا و اتحادیه اروپا با هدف نوسازی اقتصادی و جذب سرمایه خارجی
ب: آسیای شرقی و خاور دور با محوریت چین و ژاپن برای فروش انرژی و جذب فناوری و سرمایه
ج:خاورنزدیک با تمرکز بر جمهوری های شوروی سابق و طرح اتحادیه شرقی
پوتین پس از سال ها حضور در ساختار اصلی قدرت در کشورش و تقویت مولفه های اصلی قدرت در روسیه تغییرات مهمی را در سیاست خارجی طراحی کرد که هدف اصلی آن احیای هویت و بازتعریف نقش مسکو در صحنه بین المللی است. این کشور پس از سال ها تحقیر و تهدید در صحفه شطرنج تعاملات بین المللی بویژه در کوزوو ، افغانستان ، عراق ، لیبی و غیره ، اکنون در سایه واقعیت های جدید ژئوپلیتیک و عدم موفقیت روشن امریکا در افغانستان ، عراق ، لیبی و سوریه و با بهره گیری از دو شمشیر برنده و ابزار کلیدی انرژی و بحران های منطقه ای نهفته و فریزشده تغییرات بنیادین در سیاست خارجی ایجاد کرده است. هدف اصلی پوتین در این تغییرات ایجاد قدرتی یورآسیایی بزرگ با مرکزیت روسیه است که برای آن نیز سه طرح ویژه پان اروپایی با ائتلاف آلمان ، پان خاورمیانه ای با مشارکت ایران و پان آسیایی با حمایت چین و ژاپن تدوین و در حال اجرای آنان است.
آیا نباید به این نکته توجه کنیم که همه اعراب میلیاردها دلار برای سرنگونی این یا آن حکومت عربی میپردازند و ایرانیها از فرصتها استفاده میکنند و آن کشوری که حکومت در آن سقوط کرده مثل طبق طلایی تسلیم ایران میشود؟