دومارانش از آن جهت کتاب خود را جنگ جهانی چهارم نامیده است که به گفته خودش پس از جنگ جهانی اول و دوم و همچنین جنگ سرد که به زعم او جنگ سوم جهانی نامیده شده، چهارمین جنگ جهانی طغیان کشورهای جنوب علیه کشورهای شمال است که به نظر نویسنده این کتاب، طی آن نظامهای سنتی جنوب علیه مدرنیته غرب قیام خواهند کرد و جنگی فرسایشی برخواهد خاست که پیروزی قطعی در آن وجود ندارد. نویسنده، ایران را یک ابرقدرت بلامنازع کشورهای جنوب معرفی میکند که
بیشتر اندیشمندان ژئوپلیتیک جهان از مکیندر و هاوس هافر و گومیلیوف گرفته تا کیسینجر و برژینسکی و دوگین به اتفاق معتقد بوده و هستند که هر قدرتی که بتواند خاورمیانه و آسیای مرکزی را در اختیار بگیرد، سراسر اوراسیا (اروپا و آسیا) را در اختیار گرفته است، و هر قدرتی که بتواند اوراسیا را در اختیار بگیرد، جهان را در اختیار گرفته است. تلاشهای امپراتوریهای اروپایی اعم از فرانسه و بریتانیا و آلمان در قرون 19 و 20 و بازی بزرگ اول (تقابل انگلیس و روسیه بر سر خاورمیانه و هند) و بازی بزرگ دوم(جنگ سرد و تقابل ایالات متحده با شوروی بر سر آسیا و اروپا در نیمه دوم قرن بیستم) و بازی بزرگ سوم(تقابل ناتو با رقبای آن در قرن 21) معطوف به همین نظریه اوراسیا است.
اریک والبرگ در کتاب امپریالیزم پسامدرن:ژئوپلیتیک و بازیهای بزرگ می نویسد: